حسرتی کاشیلغتنامه دهخداحسرتی کاشی . [ ح َ رَ ی ِ ] (اِخ ) از شعرای ایران ، معاصر تقی کاشی و حاتم کاشی . شعر او در خلاصةالاشعار آورده شده است . و در صبح گلشن گوید: از شاگردان محتشم بود
کاشیفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. تهیهشده در کاشان.۲. مربوط به کاشان.۳. از مردم کاشان.۴. ویژگی هرنوع ظرف پختهشده و لعابدار.۵. (اسم) آجر یا خشت لعابدار و پختهشده.۶. (اسم) [مجاز] پلاک؛ شما
تقی کاشیلغتنامه دهخداتقی کاشی . [ ت َ ی ِ ] (اِخ ) از شعرا وسادات کاشان است و به مروارید کاشی هم معروف است : خطی خوش داشت و به هندوستان مهاجرت کرد و در همانجا بسال 992 هَ . ق . درگذ
تقی کاشیلغتنامه دهخداتقی کاشی . [ ت َ ی ِ ] (اِخ ) از شعرای کاشان است . وی در موسیقی دست داشت و صدایش خوش بود و به بلبل کاشی هم شهرت دارد. از اوست :اگر پیکان تیر اونبودی در دل چاکم
غازمغازیلغتنامه دهخداغازمغازی . [ م َ ] (اِ) یا ماغازی . (کاشی ...) یا کاشی معرق . || رنگ . رجوع به پر طاوس شود.
حسرتی کاشیلغتنامه دهخداحسرتی کاشی . [ ح َ رَ ی ِ ] (اِخ ) از شعرای ایران ، معاصر تقی کاشی و حاتم کاشی . شعر او در خلاصةالاشعار آورده شده است . و در صبح گلشن گوید: از شاگردان محتشم بود
کاشیفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. تهیهشده در کاشان.۲. مربوط به کاشان.۳. از مردم کاشان.۴. ویژگی هرنوع ظرف پختهشده و لعابدار.۵. (اسم) آجر یا خشت لعابدار و پختهشده.۶. (اسم) [مجاز] پلاک؛ شما
تقی کاشیلغتنامه دهخداتقی کاشی . [ ت َ ی ِ ] (اِخ ) از شعرا وسادات کاشان است و به مروارید کاشی هم معروف است : خطی خوش داشت و به هندوستان مهاجرت کرد و در همانجا بسال 992 هَ . ق . درگذ
تقی کاشیلغتنامه دهخداتقی کاشی . [ ت َ ی ِ ] (اِخ ) از شعرای کاشان است . وی در موسیقی دست داشت و صدایش خوش بود و به بلبل کاشی هم شهرت دارد. از اوست :اگر پیکان تیر اونبودی در دل چاکم