کامرانیهلغتنامه دهخداکامرانیه . [ نی ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان عزیزآباد بخش فهرج شهرستان بم . واقع در 19هزارگزی جنوب باختری فهرج . سه هزارگزی راه فرعی بم به برج اکرم . ناحیه ای
کامرانیهلغتنامه دهخداکامرانیه . [ نی ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دستگردان بخش طبس شهرستان فردوس واقع در 109هزارگزی شمال خاوری طبس ناحیه ای است واقع در جلگه . گرمسیر دارای 34 تن س
کامرانیه و حصار بوعلیلغتنامه دهخداکامرانیه و حصار بوعلی . [ نی ی ِ وَ ح ِ ع َ ] (اِخ ) دهی است جزء بخش شمیران شهرستان تهران . واقع در سه هزارگزی خاور تجریش کنار راه شوسه ٔ تجریش به اراج . ناحیه
کامرانیفرهنگ مترادف و متضاد۱. خوشگذرانی، خوشی، عیاشی، کامجویی ۲. کامروایی، کامیابی ۳. سعادت، نیکبختی ≠ ناکامی
کامرانی یافتنلغتنامه دهخداکامرانی یافتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) غلبه و پیروزی یافتن . پیروز شدن : زهی بر خِرد یافته کامکاری زهی بر هنر یافته کامرانی . فرخی .گهی فرخ سروش آسمانی دلش دادی که
کامرانی کردنلغتنامه دهخداکامرانی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) زندگانی کردن با عیش و عشرت از روی میل و خواهش . (ناظم الاطباء) : هر آنکو به ما شادمانی کندابر مردم او کامرانی کند. فردوسی .
کامرانیه و حصار بوعلیلغتنامه دهخداکامرانیه و حصار بوعلی . [ نی ی ِ وَ ح ِ ع َ ] (اِخ ) دهی است جزء بخش شمیران شهرستان تهران . واقع در سه هزارگزی خاور تجریش کنار راه شوسه ٔ تجریش به اراج . ناحیه
رابعه ٔ قزداریلغتنامه دهخدارابعه ٔ قزداری . [ ب ِ ع َ ی ِ ق َ ] (اِخ ) از نسوان و ملکزادگان است پدرش کعب نام در اصل از اعراب بوده در بلخ و قزدارو بست در حوالی قندهار و سیستان و حوالی بلخ
فتح الغتنامه دهخدافتح ا. [ ف َ حُل ْ لاه ] (اِخ ) شیبانی ، فتح اﷲ خان ، فرزند محمد کاظم ، مکنی به ابوالنصر. در سال 1241 هَ . ق . / 1825 م . متولد شد و بخ سال 1308 هَ . ق . / 1890
کامرانی یافتنلغتنامه دهخداکامرانی یافتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) غلبه و پیروزی یافتن . پیروز شدن : زهی بر خِرد یافته کامکاری زهی بر هنر یافته کامرانی . فرخی .گهی فرخ سروش آسمانی دلش دادی که
کامرانی کردنلغتنامه دهخداکامرانی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) زندگانی کردن با عیش و عشرت از روی میل و خواهش . (ناظم الاطباء) : هر آنکو به ما شادمانی کندابر مردم او کامرانی کند. فردوسی .