کامبینلغتنامه دهخداکامبین . (نف مرکب ) نیکبخت و سعادتمند و دولتمند و توانگر. (ناظم الاطباء). کامیاب و بامراد. (آنندراج ). صاحب عزت و جاه و نایل . (شعوری ج 2 ص 251 ورق ب ). || خوشد
کامبیزفرهنگ نامها(تلفظ: kāmbiz) صورت دیگری از کمبوجیه که در زبان فرانسه کامبیز شده و مجدداً وارد فارسی شده است . ← کمبوجیه .
کامدینفرهنگ نامها(تلفظ: kāmdin) (در اعلام) نام دستورِ [وزیر] ' برزو قیام الدین ' که نسخهی بسیار خوبی از زراتشنامه را نوشت و از روی همان نسخه زراتشنامه به انگلیسی ترجمه شده است
کامبیزفرهنگ نامها(تلفظ: kāmbiz) صورت دیگری از کمبوجیه که در زبان فرانسه کامبیز شده و مجدداً وارد فارسی شده است . ← کمبوجیه .
tubsدیکشنری انگلیسی به فارسیکابین ها، وان، طشت، تغار چوبی، تغار رخت شویی، حمام فرنگی، هر چیزی بشکل تغاهر، شستشو کردن، شسته شدن