کالک چینلغتنامه دهخداکالک چین . [ ل َ ] (نف مرکب ) قطاف . (مهذب الاسماء هر سه نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ). ولی قطاف را در تاج العروس و اقرب الموارد و منتهی الارب نیافتم . (یادداشت
کالکوتلغتنامه دهخداکالکوت . [ ل َ ک ُ ] (اِخ ) نام ولایتی است در میانه ٔ هند بنا بروایت سنگهت . (تحقیق ماللهند ص 153).
calkدیکشنری انگلیسی به فارسیکالک، بتونهگیری کردن، زیرپوش سازی کردن، درز گرفتن، مسدود کردن، اب بندی کردن، نعل زدن، کپیه کردن، بتونه کاری کردن، شکاف و سوراخ چیزی را گرفتن، با نعل یا لگد اسب
کالک چینلغتنامه دهخداکالک چین . [ ل َ ] (نف مرکب ) قطاف . (مهذب الاسماء هر سه نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ). ولی قطاف را در تاج العروس و اقرب الموارد و منتهی الارب نیافتم . (یادداشت
calkingدیکشنری انگلیسی به فارسیکالکینگ، بتونهگیری کردن، زیرپوش سازی کردن، درز گرفتن، مسدود کردن، اب بندی کردن، نعل زدن، کپیه کردن، بتونه کاری کردن، شکاف و سوراخ چیزی را گرفتن، با نعل یا لگد ا