واگویۀ استانداردstandard calloutواژههای مصوب فرهنگستانواگویۀ بین خدمه در هنگام عملیات که تعیینکنندۀ شرایط و اقدامات و وضعیت تجهیزات و کلیدها و مشاهدات دیداری یا دیگر موارد عملیاتی تصریحشده در روالها است
کالالغتنامه دهخداکالا. (اِ) کالای . رخت و رخوت . (برهان ). اسباب . (برهان ) (غیاث ). اسباب خانه . اثاث البیت . (غیاث ) (مهذب الاسماء). دربای است خانه و مردم . مَحاش . (منتهی الارب ). سامان و اثاثه . اثاث . (دستوراللغة). سِلعة. (منتهی الارب ). اَخریان . (برهان ). کالای خانه :<
کالچایلغتنامه دهخداکالچای . (اِخ ) نام محلی در سه هزارگزی بی بالان بخش رودسر شهرستان لاهیجان و گلدشت از بخش رودسر همان شهرستان .
کالیالغتنامه دهخداکالیا. (اِ) خربزه و هندوانه ٔ خام که در ترکی کلک گویند. (شعوری ج 2 ورق 229 الف ). کالک و خربزه ٔ نارس . (ناظم الاطباء). رجوع به کالک شود.
بقايا طافيةدیکشنری عربی به فارسیکالا ي اب اورده , اب اورد , کالا يي که براي سبک کردن کشتي بدريا مي ريزند , کالا ي اب اورد
کالالغتنامه دهخداکالا. (اِ) کالای . رخت و رخوت . (برهان ). اسباب . (برهان ) (غیاث ). اسباب خانه . اثاث البیت . (غیاث ) (مهذب الاسماء). دربای است خانه و مردم . مَحاش . (منتهی الارب ). سامان و اثاثه . اثاث . (دستوراللغة). سِلعة. (منتهی الارب ). اَخریان . (برهان ). کالای خانه :<
کالادیکشنری فارسی به انگلیسیarticle, commodity, freight, goods, lading, manufacture, merchandise, ware
کاراکالالغتنامه دهخداکاراکالا. [ کال ْ لا ] (اِخ ) یکی از امپراطوران روم قدیم که در 188 م . متولد شد و در 217 درگذشت . کاراکالا پسر سیتل سیوس سوروس بود و چون در سال 211 به امپراطوری رسید برادر خو
کالالغتنامه دهخداکالا. (اِ) کالای . رخت و رخوت . (برهان ). اسباب . (برهان ) (غیاث ). اسباب خانه . اثاث البیت . (غیاث ) (مهذب الاسماء). دربای است خانه و مردم . مَحاش . (منتهی الارب ). سامان و اثاثه . اثاث . (دستوراللغة). سِلعة. (منتهی الارب ). اَخریان . (برهان ). کالای خانه :<
اسکالالغتنامه دهخدااسکالا. [ اِ ] (اِخ ) یا اسکالی ژری . خاندان ایتالیایی ،که چند تن از اعضای آن ، وابسته به حزب ژیبِلَن ، سنیوریا پدستای وِرُن شدند. مشهورترین آنان کان ، ژنرال اتحادیه ٔ ژیبِلَن های لُمباردی است ، وی دانته را آنگاه که تبعید شده بود پناه داد. (1291</sp