کاغذ بادلغتنامه دهخداکاغذ باد. [ غ َ / غ َ ذِ / ذْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کاغذی است معروف که به رشته بسته به هوا کشند. (غیاث ). اسباب بازی کودکان .بادبادک . بمعنی کاغذ اطفال . (
کاغذبازیلغتنامه دهخداکاغذبازی . [ غ َ ] (حامص مرکب ) اصول تشریفاتی اداری که با نوشتن نامه های متعدد از رؤسا به مرئوسین و بعکس صورت گیرد .
کاغذبازیفرهنگ انتشارات معین( ~ .) (اِ.) مجازاً: زیاده روی در تشریفات اداری که باعث پیچیدگی و کندی جریان کارها می شود.
کاغذبازیفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهنوشتن نامههای پیدرپی و بیهوده در ادارات؛ زیادهروی در تشریفات اداری.
بادبرکلغتنامه دهخدابادبرک . [ ب َ رَ ] (اِ مرکب ) کاغذباد را گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). بادپرک . (رشیدی ). رجوع به بادبر شود.
دوبازلغتنامه دهخدادوباز. (اِ) نوعی از کبوتران است . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || قسمی از کاغذباد می باشد. (آنندراج ). بادبادک کودکان . (ناظم الاطباء).
بادبادکفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهنوعی وسیلۀ بازی از جنس کاغذ، پلاستیک، و چوب که آن را به کمک نخ به هوا میفرستند؛ کاغذباد.
دولغتنامه دهخدادو. [ دُ ] (عدد، ص ، اِ) عدد معروف که ترجمه ٔ اثنین باشد و این بر لفظ جمع نیز بیاید. (آنندراج ). شمار پس از یک و پیش از سه . یک با یک . اثنان . اثنتان . اثنین .
مرغلغتنامه دهخدامرغ . [ م ُ ] (اِ) مطلق پرندگان ، و عربان آن را طیر خوانند. (از برهان ). هر طائر که بال و پر و منقار دارد. (غیاث ). مطلق طایر را گویند سوای کرمهای پردار و قدری