کاشمرلغتنامه دهخداکاشمر. [ م َ ] (اِخ ) نام یکی از شهرستان های استان نهم کشور ایران و محدود است از طرف خاور به شهرستان تربت حیدریه ، از شمال به شهرستان نیشابور، از باختر و شمال ب
کاشمرلغتنامه دهخداکاشمر. [ م َ ] (اِخ ) نام شهری است در ترکستان منسوب بخوبرویان . (برهان )(ناظم الاطباء). به این معنی مصحف کاشغر است . (برهان قاطع چ معین ، حاشیه ٔ لغت کاشمر). رج
کاشمرلغتنامه دهخداکاشمر. [ م َ ] (اِخ ) بخش حومه ٔ شهرستان کاشمر، محدود است از طرف شمال به بخش ریوش از جنوب به شهرستان گناباد از خاور به بخش فیض آباد از باختر به خلیل آباد این بخ
کاشمرلغتنامه دهخداکاشمر. [ م َ ] (اِخ )کشمیر و اکنون نیز ترشیز را کاشمر نامند. (برهان قاطع چ معین ). نام قریه ای است از قرای ولایت ترشیز و آن را کشمر و کشمیر نیز گفته اند گویند ز
کامرانفرهنگ نامها(تلفظ: kāmrān) (در قدیم) (به مجاز) آن که در هر کاری موفق است ، موفق ؛ خجسته ، مبارک ، مسلط ، چیره؛ (در حالت قیدی) با کامروایی و موفقیت .
کامروفرهنگ نامها(تلفظ: kāmro) (کام = خواست ، اراده ، قصد + رو) ، به کام رونده ؛ ویژگی آن که به خواست و اراده خود حرکت میکند ؛ (به مجاز) دارای اراده .
پیشینگواژهنامه آزاددر لهجه کاشمری به معنای ریخته شدن آب و دیگر مایعات است. در لهجه مشهدی به معنای ریخته شدن آب و دیگر مایعات است. معادل: پاشیدن