کاشانکلغتنامه دهخداکاشانک . [ ن َ ] (اِخ ) دهی جزء بخش شمیران شهرستان تهران ، واقع در 6هزارگزی خاور تجریش . در کوهستان و سردسیر و دارای 322 تن سکنه است . قنات دارد و رودخانه ٔ دار
کاشانکلغتنامه دهخداکاشانک . [ ن َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان غار بخش ری شهرستان تهران ، واقع در 18هزارگزی جنوب باختری ری و 6هزارگزی باختری کهریزک . در جلگه و معتدل و دارای 88 تن سکنه
کاشانکstudio, studio apartment, studio flatواژههای مصوب فرهنگستانکاشانه/آپارتمانی بسیار کوچک دارای یک اتاق اصلی و معمولاً یک آشپزخانه و حمام کوچک برای یک نفر متـ . آپارتمانک
کاشانهدیکشنری فارسی به انگلیسیabode, apartment, cabana, chalet, cottage, habitation, lodge, nest, shack, shanty
کاشانلغتنامه دهخداکاشان . (اِ) کاشانه . خانه : بسته پیشت کمر دوپیکرواربت مشکوی و لعبت کاشان . مسعودسعد.|| منزل زمستانی . (ناظم الاطباء).