تاتارخان کاسیلغتنامه دهخداتاتارخان کاسی . [ ن ِ ] (اِخ ) حاکم رهتاس که در سال 961 هَ . ق . بدست همایون شاه برانداخته و متواری گشت . در طبقات اکبری ص 80 و اکبرنامه ص 341 تاتارخان کاشی ضبط
کاسیلغتنامه دهخداکاسی . (ع ص ) نعت از کسوت . رجل کاس ؛ مرد جامه پوشیده و بالباس . (ناظم الاطباء) : واقعد فانک انت الطاعم الکاسی . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 237).
کاسی لیوس هالغتنامه دهخداکاسی لیوس ها. (اِخ ) افراد یکی از خانواده های معروف روم قدیم بوده اند. (تمدن قدیم ، ترجمه ٔ نصراﷲ فلسفی ).
کاسکانیلغتنامه دهخداکاسکانی . (اِخ ) ابومحمد عبداﷲبن محمدبن عبداﷲبن جرد الصوفی . وی از ابی محمدالحسین بن علی بن احمدبن بشار نیشابوری صاحب مادرانی روایت دارد و از او ابوالقاسم هبةاﷲ
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَم َ ] (اِخ ) ابن جعفربن موسی بن یحیی بن خالدبن برمک معروف به جحظه و مکنی به ابوالحسن . ابن خلکان آرد: ابوالحسن احمدبن جعفربن موسی بن یحیی بن خالدبن بر
کاسیتلغتنامه دهخداکاسیت . [ کاس ْ سی ] (اِخ ) کاسی ها یا کاسیت ها (اروپائی شده ٔ گشو) بابل را گرفته تقریباً ششصد سال در آنجا سلطنت کردند. (از ایران باستان ج 2 ص 1907). و رجوع به
کیسیلغتنامه دهخداکیسی . [ کیس ْ سی ] (اِخ ) کاس سو. (ایران باستان ص 157). رجوع به کاس سو و کاسیان شود.
کاسیلغتنامه دهخداکاسی . (ع ص ) نعت از کسوت . رجل کاس ؛ مرد جامه پوشیده و بالباس . (ناظم الاطباء) : واقعد فانک انت الطاعم الکاسی . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 237).
کاس سنلغتنامه دهخداکاس سن . [ س َ ] (اِخ ) (کوه ) کوهی واقع در جنوب ایتالیا، نزدیک «کاسینو» داری 519گز ارتفاع . به سال 529 «سن بنویی » در آنجا صومعه ای برای پیروان مسلک خود ساخت ک