عود کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ود کردن، بهحال اول برگشتن، برگشتن، بازآمدن، عقب عقب رفتن، واپس رفتن دوباره افتادن بهحال یا کار قبلی، رجعت کردن، بهجایگاه خود بازگشتن عودک
افتادنلغتنامه دهخداافتادن .[ اُ دَ ] (مص ) از پا درآمدن . (از آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) (از برهان ) (هفت قلزم ). از پا درآمدن . ساقط شدن . سقط شدن . (فرهنگ فارسی معین ) : بر ش
انفساخفرهنگ انتشارات معین(اِ فِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) برانداخته شدن ، به هم خوردن ، برهم زده شدن (عقد بیع یا نکاح ). 2 - کار باز افتادن . 3 - (اِمص .) بهم خوردگی ، باز افکندگی .
سرد شدنلغتنامه دهخداسرد شدن . [ س َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) نقیض گرم شدن . (آنندراج ) (برهان ) : سرد و تاریک شد ای پور سپیده دم دین خُرُه ِ عرش هم اکنون بکند بانگ نماز. ناصرخسرو. || کن
ترکتازلغتنامه دهخداترکتاز. [ ت ُ ] (اِمص مرکب ) ترکتازی . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مطلق تاختن . (غیاث اللغات ) (از آنندراج ). تاخت آوردن بیخبر وناگاه بر سبیل تاراج بود و غارت .