کاریزماواژهنامه آزادجاذبۀ شخصیتی، نوعی شخصیت رهبر، با جذبه و تأثیرگذار. کاریزما، در اصطلاح به خصوصیت کسی گفته میشود که بشخصه و یا به عقیده دیگران، دارای قدرت رهبری فوقالعاده است.
کاریزماتیکفرهنگ انتشارات معین[ انگ . ] (ص .) شخصیت و جذابیت یک فرد که می تواند در مردم نفوذ کند و آنان را به شور و فداکاری وادار سازد. این مشخصه ابتدا در برخی فرقه های مسیحیت مشاهده شد و بع
کارآزماییلغتنامه دهخداکارآزمایی . [ زْ / زِ ] (حامص مرکب ) تجربه . ممارست . تمرین : به کارآزمائی دلش تیز شددر آن عزم رایش سبک خیز شد.نظامی .
کارآزمایلغتنامه دهخداکارآزمای . [ زْ / زِ ] (نف مرکب ) تجربه کننده . مجرب .تجربه کار. ممارس . کارآزمود. کارآزموده : چو گیو و چو رهام کارآزمای چو گرگین و خرّاد فرخنده رای . فردوسی .ه
جاذبهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت جاذبه، جلب، ربایش، کشند کشش مغناطیس▼، قوۀ جاذبه، گرانش شارم، کرشمه، جذابیت، کاریزما، اغوا، محبوبیت، زیبایی ترغیب، انگیزش محرک، انگیزه، موجب نیروی سا
محبوبیتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی دوستداشتنی بودن، جاذبه، افسون، ملاحت، مطلوبیت، دلربایی قُرب دلبری، فریبندگی، عشوهگری، طنازی، اغوا، وسوسه، لوندی، ناز، کرشمه، شارم، جذا