کارکردلغتنامه دهخداکارکرد. [ ک َ / ک ِ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) کار کردن و عمل . (آنندراج ). عمل و کار و کردار و فعل . (ناظم الاطباء). رفتار. || زحمت . مزاحمت . || زد و خورد.
کارکرد آنمنego functionواژههای مصوب فرهنگستاندر نظریۀ روانکاوی، فعالیتهای گوناگون آنمن مانند درک جهان بیرون و خودآگاهی و مشکلگشایی
کارکرد بیصداsilent runningواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن تجهیزات زیردریایی برای جلوگیری از شناسایی شدن توسط دشمن عملکردی بدون صدا دارند
کارکرد توقفگاهparking turnoverواژههای مصوب فرهنگستاننسبت تعداد وسایل نقلیۀ متوقفشده در مدت و محدودۀ معین به تعداد کل محلهای توقف در آن محدوده
کارکرد جنسیsexual functionواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از جنبههای روانی جنسینگی ازجمله برانگیختگی جنسی و میل جنسی و خیالپردازیهای جنسی