کاروانسرای ناصریهلغتنامه دهخداکاروانسرای ناصریه . [ کارْ / رِ س َ ی ِ ص ِ ری ی َ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه میانج و تبریز میان امامیه و گِلَک در 543700 گزی تهران .
کاروانسرایلغتنامه دهخداکاروانسرای . [ کارْ / رِ س َ ] (اِخ )دهی از دهستان منان بخش گرمی شهرستان اردبیل در 35هزارگزی شمال باختری گرمی و 14هزارگزی جاده ٔ بیله سوارگرمی . کوهستانی و گرمس
کاروانسرایلغتنامه دهخداکاروانسرای . [ کارْ / رِ س َ ] (اِ مرکب ) کاروانسرا. سپنج . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). رجوع به کاروانسرا شود : دل ای رفیق بر این کاروانسرای مبندکه خانه ساخت
کاروانسرایلغتنامه دهخداکاروانسرای . [ کارْ / رِ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان باراندوزچای بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه . 20هزارگزی جنوب خاوری ارومیه . 3هزارگزی باختر شوسه ٔ مهاباد به ارومیه
کاروانسرایلغتنامه دهخداکاروانسرای . [ کارْ / رِ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش سلدوز شهرستان ارومیه . 3500 گزی شمال خاوری نقده ، در یک هزارگزی جنوب شوسه ٔ نقده به مهاباد، جلگه
امامیهلغتنامه دهخداامامیه . [ اِ می ی َ / ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان عباسی بخش بستان آباد شهرستان تبریز واقع در 27 هزارگزی جنوب خاوری بستان آباد سر راه میانه به تبریز. در جلگه
خانلغتنامه دهخداخان . (اِ) خانه . بیت . (صحاح الفرس ) (برهان قاطع) (شرفنامه ٔ منیری ) (فرهنگ جهانگیری ) (غیاث اللغات ) (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : گفت با خر
منزللغتنامه دهخدامنزل . [ م َ زِ ] (ع اِ) جای فرودآمدن . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). جای فرودآمدن لیکن اکثر به معنی جایی مستعمل است که مسافران بجهت خواب و آ
قزوینلغتنامه دهخداقزوین . [ ق َزْ ] (اِخ ) از شهرهای مشهور ایران است و تا ری بیست وهفت فرسنگ و تا ابهر دوازده فرسنگ فاصله دارد. این شهر دراقلیم چهارم قرار دارد. طول آن 75 درجه و
منزلگاهلغتنامه دهخدامنزلگاه . [ م َ زِ ] (اِ مرکب ) کاروانسرا و جایی که در آن مسافر منزل می کند. (ناظم الاطباء). جایی که مسافران و کاروانیان در آن فرودآیند. منزلگه : بیرون از وی من