کاروانسرالغتنامه دهخداکاروانسرا. [ کارْ / رِ س َ ] (اِ مرکب ) کاروانسرای . سرای کاروان . خان . (ربنجنی ). رجوع به خان شود. خوان . رباط. خان خرک . سرا. سرای . فندق . تیم . تیم کروان .
کاروانسرالغتنامه دهخداکاروانسرا. [ کارْ / رِ س َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت در 4هزارگزی باختر ساردوئیه ، 2هزارگزی شمال راه مالرو بافت به ساردوئیه . دارای 1
کاروان سرافرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. ساختمانی بزرگ در داخل شهر یا میان راه که کاروانها در آنجا اقامت میکردند؛ کاروانخانه.۲. [عامیانه، مجاز] جایی که رفتوآمد در آن زیاد است: خانهٴ ما کاروانسر
کاروانسرا انجیلهلغتنامه دهخداکاروانسرا انجیله . [ کارْ / رِ س َ اَ ل َ ] (اِخ ) نام محلی میان یزد و خرونق در 36000 گزی یزد، کنار راه یزد و طبس .
کاروانسرا میان کتللغتنامه دهخداکاروانسرا میان کتل . [ کارْ / رِ س َ ک ُ ت َ ] (اِخ ) نام جائی کنار راه شیراز و کازرون میان دشت ارژن و پل آبگینه در 978700 گزی تهران .
کاروانسرا نادرشاهلغتنامه دهخداکاروانسرا نادرشاه . [ کارْ/ رِ س َ دِ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه قم و اصفهان میان مورچه خورت و انوشیروان در 371800 گزی تهران .