26 فرهنگ

979 مدخل


ترجمه مقاله

کارمند

kārmand

کسی که در اداره یا شرکتی به‌طور ثابت کار می‌کند؛ عضو اداره.

اداری، پرسنل، عضو، کادر، مامور، مستخدم

employee, functionary, jobholder, staffer, officer, official, working