کارد جراحیلغتنامه دهخداکارد جراحی . [ دِ ج َرْ را ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نیشتر. نشتر. رجوع به نشتر شود.
جراحیلغتنامه دهخداجراحی . [ ج َرْ را ] (حامص ) دستکاری . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). اعمال حدید عمل . عمل حدیدی پیوندی . (فرهنگ رازی ). و رجوع به جراحة شود. جراحی از ابتدا تا کنون : ب
جراحةلغتنامه دهخداجراحة. [ ج ِ ح َ ] (ع اِ) خستگی . (منتهی الارب ) (دهار) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). ریش . (دهار). زخم . (ناظم الاطباء). مطلق زخم . (آنندراج ). ج ، جِراح و جِ
تانتالفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهعنصر فلزی نقرهفام، قابل تورق، و مفتول شدن که بهدلیل مقاومت زیادش در برابر اسیدها جهت ساخت لوازم آزمایشگاه و آلات جراحی به کار میرود.
گوتاپرکالغتنامه دهخداگوتاپرکا.[ پ ِ ] (فرانسوی ، اِ) جسمی است نظیر کائوچو که از گیاه های خانواده ٔ ساپوتاسه به دست می آورند. محلول کلرفرم دار یک در ده آن را به نام تروماتیسین در بیم