کارته لیهلغتنامه دهخداکارته لیه . [ ت ِ ی ِ ] (اِخ ) پیر. مجسمه ساز فرانسوی متولد در پاریس ، وی هنرمندی قوی دست و رئالیست بود. (1757 - 1831 م .).
کارته رهلغتنامه دهخداکارته ره . [ ت ِ رِ ] (اِخ ) کمون مانش ، ناحیه ٔ کوتانس . سکنه 513 تن . ایستگاه آب گرم معدنی است .
اسپینزالغتنامه دهخدااسپینزا. [ اِ ن ُ ] (اِخ ) اسپینوزا. باروخ . فیلسوف هلاندی ، مولد آمستردام 1632 م . وی از خانواده ای یهودی و متمول بود و علوم عالیه و زبانهای قدیم و مخصوصاً عبر
ارشمیدسلغتنامه دهخداارشمیدس . [ اَ ش ِ دِ ] (اِخ ) ارخمیدس . ارشمیدوس . ارشمدوس . از مردم سوراقوسا از جزیره ٔ صقلیه . مولد او287 ق .م . و وفات وی در 212 ق .م . بزرگترین مهندس و حکی
اکدشلغتنامه دهخدااکدش . [ اِ / اَ دَ ] (ترکی ، ص ، اِ) محبوب . (غیاث اللغات ). معشوق . (یادداشت مؤلف ). محبوب و مطلوب . (آنندراج ) (از برهان ) (هفت قلزم ) (ناظم الاطباء). مطلوب
ابومسلملغتنامه دهخداابومسلم . [ اَ م ُ ل ِ ] (اِخ ) مروزی .بلعمی در ترجمه ٔ طبری آرد: خبر بیرون آمدن ابومسلم صاحب دولت ولد عباس ، و این ابومسلم غلامی بود و سرّاجی همی کردی نامش عبد
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن احمدبن اسحاق بن موسی بن مهران اصفهانی مکنی به ابونعیم . محدّثی مشهور است و کتابی مأثور دارد مسمّی بحلیةالأولیاء که نام شری