کاجیرهلغتنامه دهخداکاجیره . [ رَ / رِ ] (اِ) کاچیره . کاژیره . کافشه . رجوع به کافشه شود. گل رنگ . بَهرَم . بهرمان . کاغاله . گل کاغاله . عُصفر معصفر. کاکیان . خسق . خسک . دانه ای باشد سفید که از آن روغن کشند و به عربی آن دانه را احریض و گل آن را معصفر گویند و
کاجیرهفرهنگ فارسی عمیدگیاهی یکساله با برگهای بیضیشکل و گلهای نارنجی که گاه به جای زعفران به کار میرود؛ گلرنگ.
کاجیرهفرهنگ فارسی معین(رَ یا رِ) (اِ.) = کاژیره . کاچیره . کاچره . کاچوره : گیاهی است یک ساله یا دو ساله از تیرة مرکبات . برگ های این گیاه نرم و دندانه دار و پوشیده از تیغ های ظریف و نازک است . گل هایش منفرد، میوه اش فندقه و دارای دسته ای تار نازک در قسمت انتهایی است . از گلبرگ های این گیاه ماده ای به رنگ زرد زیبا و محلو
کوزرهلغتنامه دهخداکوزره . [زَ رَ / رِ ] (اِ) مرغی باشد کوچک کبودرنگ و او بیشتر در آب می باشد. (برهان ) (آنندراج ). یک نوع پرنده ٔ آبی و کبودرنگ و کوچک . (ناظم الاطباء). مصحف کودره و گودره . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به کودره شود.
کازرهلغتنامه دهخداکازره . [ زِ رَ / رِ ] (اِ) بمعنی کاژیره است . (آنندراج ). کافشه . (ناظم الاطباء). رجوع به کاژیره شود.
کازیرهلغتنامه دهخداکازیره . [ رَ / رِ ] (اِ) جرجوم . کافشه . کاجیره . کاژیره : جسد، گل کازیره و مانند آن . جریان ، آنچه فشارده شود از گل کازیره . شوران ، گل کازیره . (منتهی الارب ).