کاتیون حلاّلlyonium ionواژههای مصوب فرهنگستانکاتیونی که از پروتوندار کردن مولکول حلاّل به دست میآید
حلاّلکافتsolvalysisواژههای مصوب فرهنگستانگسسته شدن یک مولکول در واکنش با حلاّل، بهطوریکه بخشی از مولکول با جزء آنیونی حلاّل و بخش دیگر آن با جزء کاتیونی حلاّل پیوند ایجاد کند
پتانسیل اُکسایشoxidation potentialواژههای مصوب فرهنگستانمقدار اُفت پتانسیل هنگامیکه یک اتم یا آنیون یا کاتیون در یک برقکاف در حالت استاندارد الکترون از دست میدهد
پتانسیل کاهشreduction potentialواژههای مصوب فرهنگستانمقدار اُفت پتانسیل هنگامیکه یک اتم یا آنیون یا کاتیون در یک برقکاف در حالت استاندارد الکترون میگیرد
حلاللغتنامه دهخداحلال . [ ح َ ] (ع ص ) نقیض حرام . و به این معنی گاه بکسر اول آید. (از منتهی الارب ). جایز. سائغ. مباح . طیب . طیبه . (ترجمان القرآن ) : می جوشیده حلال است سوی ص
مهرلغتنامه دهخدامهر. [ م َ ] (ع اِ) کابین . (دهار). کابین و آن نقد و جنسی باشد که در وقت نکاح بر ذمه ٔ مرد مقرر کنند. (از برهان ) (از غیاث ) (از آنندراج ). صداق ، و آن مال یا ن