کاتانلغتنامه دهخداکاتان . (اِخ ) شهر و بندر صقلیه (سیسیل ) در ساحل شرقی که اغلب اوقات از آتشفشان «اتنا» خراب و ویران میگردد. سکنه 245700 تن است . محصول آنجا پوست حیوانات . انواع
وارلغتنامه دهخداوار. (پسوند) مانند. شبه . نظیر. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (جهانگیری ). واره . (جهانگیری ) (آنندراج ). وش . (یادداشت مؤلف ). وار به این معنی گاهی به صف
بریان کردنلغتنامه دهخدابریان کردن . [ ب ِرْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کباب کردن . برشته کردن . پختن . تف دادن . اشتواء. اطباخ .افتئاد. اکشاء. انضاج . حَنذ. تَشویة. شَی ّ. طَجن . طَهو. طَهی
هانورلغتنامه دهخداهانور. [ ن ُ وِ ] (اِخ ) نام ایالت وسیعی است در آلمان که از طرف شمال به بحر شمال ، هولشتاین ، هامبورگ و مکلنبورگ و از جانب مشرق و جنوب شرقی به ساکسونی ، براندنب
کلکلغتنامه دهخداکلک . [ ک َ ل َ ] (اِ) نشتر فصاد را گویند و به عربی مبضع خوانند. (برهان ). نیش و نیشتر حجام و فصاد که آن را شست نیز گویند. (آنندراج ). مبضع و نشتر فصاد. (ناظم ا
ابوحنیفه ٔ اسکافی غزنویلغتنامه دهخداابوحنیفه ٔ اسکافی غزنوی . [ اَ ح َ ف َ ی ِ اِ ی ِغ َ ن َ ] (اِخ ) ابوالفضل بیهقی در تاریخ خود آورده است که : در این روزگار که تاریخ اینجا رسانیده بودم ما را صحب