کابللغتنامه دهخداکابل . [ ب ُ ] (اِخ ) شهر مهم و پایتخت افغانستان در 43درجه و 30 دقیقه عرض شمالی و 69 درجه و 13 دقیقه ٔ طول شرقی ، در 1762 گزی فوق سطح دریا واقع در نجدی حاصلخیز
کابللغتنامه دهخداکابل . (فرانسوی ، اِ) مفتولهای فلزی لفاف دار و سیمهای زیرزمینی و زیردریائی که برای برق و تلگراف و تلفن بکار دارند.- کابل تلفن ؛ سیم زیرزمینی مخصوص تلفن .
بافۀ فرمانcontrol cableواژههای مصوب فرهنگستانبافه/ کابلی فولادی که فرمانهای داخل اتاقک هواگَرد اعم از اهرم فرمان و دستهفرمان و چرخ فرمان را به سطوح فرمان متصل میکند متـ . کابل فرمان
طهماسب قلیخانلغتنامه دهخداطهماسب قلیخان . [ طَ ق ُ ] (اِخ ) (طهماسبقلی جلایر) سردار کابل که در قیام مردم سیستان بر ضد نادر با علی قلی خان برادرزاده ٔ نادرشاه همدست شد و سر از فرمان نادر
امان اﷲخانلغتنامه دهخداامان اﷲخان .[ اَ نُل ْ لاه ] (اِخ ) (امیر) سومین فرزند ذکور امیرحبیب اﷲخان فرمانروای افغانستان است . پس از اینکه درفوریه ٔ 1918 م . امیر حبیب اﷲخان کشته شد با ا
سندشاهلغتنامه دهخداسندشاه . [س ِ ] (اِخ ) پادشاه سند. فرمانروای سند : یکی شاه کابل یکی سند شاه دگر جوگیان شاه با فر وگاه .فردوسی (چ بروخیم ج 7 ص 2250).
بافۀ برق قطارelectric trainlineواژههای مصوب فرهنگستانبافهای سراسری بین واگنها که با اتصالات الکتریکی، توان برق یا نشانک فرمان را از واگنی به واگن دیگر منتقل میکند متـ . کابل برق قطار