کابللغتنامه دهخداکابل . [ ب ُ ] (اِخ ) شهر مهم و پایتخت افغانستان در 43درجه و 30 دقیقه عرض شمالی و 69 درجه و 13 دقیقه ٔ طول شرقی ، در 1762 گزی فوق سطح دریا واقع در نجدی حاصلخیز
کابللغتنامه دهخداکابل . (فرانسوی ، اِ) مفتولهای فلزی لفاف دار و سیمهای زیرزمینی و زیردریائی که برای برق و تلگراف و تلفن بکار دارند.- کابل تلفن ؛ سیم زیرزمینی مخصوص تلفن .
بافۀ زیرزمینیunderground cableواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خط برق، دارای چند رسانای عایق که در داخل مجرای بافه/ کابل یا لوله مستقیماً در زیر خاک قرار میگیرد متـ . کابل زیرزمینی
کابللغتنامه دهخداکابل . (فرانسوی ، اِ) مفتولهای فلزی لفاف دار و سیمهای زیرزمینی و زیردریائی که برای برق و تلگراف و تلفن بکار دارند.- کابل تلفن ؛ سیم زیرزمینی مخصوص تلفن .
کابل کشیلغتنامه دهخداکابل کشی . [ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) کشیدن کابل . سیمهای زیرزمینی برای برق و تلفن و غیره کشیدن .
culvertsدیکشنری انگلیسی به فارسیآبجو، مجرای اب زیر جاده، نهر سرپوشیده، اب گذر، لوله مخصوص کابل برق زیر زمینی
زردچوبهلغتنامه دهخدازردچوبه . [ زَ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) عروق الصفر. (ناظم الاطباء). عروق الصباغین . عروق الزعفران . عروق الصفر. عروق اصفر. (از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا). زردچوب