کابلغتنامه دهخداکاب . (اِخ ) ریچارد. وی یکی از نسخه های وندیداد را که جرج بوچیر (یا باوچر) از پارسیان هند در سال 1718 م . به دست آورد، در سال 1723 به انگلستان برد و به کتابخانه
کابلغتنامه دهخداکاب . (اِخ ) شهری وسط است (از روم ) [ آسیای صغیر ] و هوایش سرد است واز اقلیم پنجم است . حقوق دیوانیش بیست و دو هزار و صد دینار است . (نزهةالقلوب المقالة الثالثه
کعبدیکشنری عربی به فارسیپاشنه , پشت سم , پاهاي عقب (جانوران) , ته , پاشنه کف , پاشنه جوراب , پاشنه گذاشتن به , کج شدن , يک ور شدن
کعبلغتنامه دهخداکعب . [ ک َ ] (اِخ ) ابن مالک انصاری مکنی به ابوعبداﷲ و بقولی عبدالرحمن صحابی بود. رجوع به تاریخ الخلفاء ص 36 و 98 و110 و 137 و عیون الاخبار و اعلام زرکلی ج 3 ص
کعبلغتنامه دهخداکعب . [ ک َ ] (ع اِ) بند استخوان . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (ازاقرب الموارد). ج ، اکعب ، کعوب ، کعاب . || گره نیزه و نی و کلک . (منتهی الارب
کابولغتنامه دهخداکابو. [ ب ُ ] (اِخ ) ژان . در اصل ونیزی (1451 تا حدود 1498 م .). || پسر او، سباستین کاب (متولد در بریستول در 1470 و متوفی پس از سال 1555 م .) بحرپیمایان نامدار،