ژلغتنامه دهخداژ. (حرف ) ژی یا زاء معقوده و یا زاء فارسی . نشانه ٔ حرف چهاردهم از حروف تهجّی است و در حساب جُمَّل نماینده ٔ عدد نیست (مگر اینکه قائم مقام زاء باشد) و در حساب ت
ژرمانیومفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهشبهفلزی خاکستریرنگ، شکننده، و کمی سمّی که در ۹۵۸ درجه حرارت ذوب میشود و در ساخت ترانزیستورها و برخی قطعات الکتریکی به کار میرود.
ژرمانیلغتنامه دهخداژرمانی . [ ژِ ] (اِخ ) نام قسمت بزرگی از اروپای قدیم و کشور آلمان کنونی . رجوع به آلمان شود. رومیان مملکتی را که در شرق رن تا ویستول و در شمال دانوب تا دریای با
ژرمانیکوسلغتنامه دهخداژرمانیکوس . [ ژِ ] (اِخ ) نام سردار رومی از خاندان اگوست ، پسر بزرگ دروزوس برادر تیبریوس قیصر روم ، معاصر اردوان سوم اشکانی و پدر آگری پین و پدربزرگ نرون . وی ب
ژرمانیالغتنامه دهخداژرمانیا. [ ژِ ] (اِخ ) نام ستاره ای است که جز بکمک تلسکوپ دیده نمیشود و آن را لوتر بسال 1884 م . کشف کرد.