ژلغتنامه دهخداژ. (حرف ) ژی یا زاء معقوده و یا زاء فارسی . نشانه ٔ حرف چهاردهم از حروف تهجّی است و در حساب جُمَّل نماینده ٔ عدد نیست (مگر اینکه قائم مقام زاء باشد) و در حساب ت
ژلنلغتنامه دهخداژلن . [ ژِ ل ُ ] (اِخ ) نام مردم سارماتی از اقوام اروپای قدیم . رجوع به سارماتی شود.
ژلنلغتنامه دهخداژلن . [ ژِ ل ُ ] (اِخ ) نام جبار ژِلا و سیراکوز از 490 تا 478 ق .م . وی بر کارتاژیها در هیمر ظفر یافت .
وژولندهلغتنامه دهخداوژولنده . [ وُ ل َ دَ / دِ ] (نف ) شور و غوغا و تقاضاکننده و برانگیزاننده به جنگ را گویند، و به ترکی شرباشارن خوانند. (انجمن آرا) (آنندراج ) (برهان ) (ناظم الاط
ژاژلنلغتنامه دهخداژاژلن . [ ژِل ْ ل ُ ] (اِخ ) نام خانواده ای از مردم لیتوانی که بر لهستان (از 1386 تا 1572 م .) و بوهم و هنگری سلطنت کردند و مؤسس آن لادیسلاس ژاژلن بود.
افژولندگیلغتنامه دهخداافژولندگی . [ اَ ل َ دَ / دِ ] (حامص ) عمل افژولنده . پریشانی . برانگیختگی . و رجوع به افژول و افژولنده شود.
افژولندهلغتنامه دهخداافژولنده . [ اَ ل َ دَ / دِ ] (نف ) تقاضاکننده . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) (برهان ) (مجمع الفرس ) (فرهنگ رشیدی ). || برانگیزنده . (آنندراج ) (مجمع الفرس )