ژلغتنامه دهخداژ. (حرف ) ژی یا زاء معقوده و یا زاء فارسی . نشانه ٔ حرف چهاردهم از حروف تهجّی است و در حساب جُمَّل نماینده ٔ عدد نیست (مگر اینکه قائم مقام زاء باشد) و در حساب ت
ژیغ ژیغفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. صدای به هم خوردن و ساییده شدن چیزی.۲. صدای گردش در بر روی پاشنه یا لولا.
ژیغژیغلغتنامه دهخداژیغژیغ. (ق مرکب ) مبدل ژیگ ژیگ است که بمعنی قطره قطره باشد. (غیاث ). || (اِ صوت ) اسم صوت بمعنی صدای باز شدن در : صد دریچه ٔ در سوی مرگ لدیغمی کند اندر گشادن ژی
فژیغونلغتنامه دهخدافژیغون . [ ف َ ](اِخ ) حکیمی بوده است عجمی نژاد. (برهان ). به چنین نامی در فلاسفه ٔ یونان و روم و حکیمان مشرق برنخوردیم شاید مصحف «قریطون » باشد و احتمال ضعیف م