ژینلغتنامه دهخداژین . [ ی َ ] (اِخ ) نام کرسی بخش در لواره از ولایت مونتارژی واقع در کنار رود لوار، دارای 8257 تن سکنه .
جینفرهنگ انتشارات معین[ انگ . ] (اِ.) 1 - نوعی پارچة کتانی ضخیم و محکم که از آن لباس دوزند. 2 - شش عدد از هر چیز.
ژینسنهلغتنامه دهخداژینسنه . [ س ُ ن ِ ] (اِخ ) آرماند. نام وکیلی از وکلای مجلس کنوانسیون از دسته ٔ ژیروندن . مولد بردو. وی در پاریس به دار آویخته شد (1758-1793 م .).
ژینیاکلغتنامه دهخداژینیاک . (اِخ ) نام کرسی بخش در ایالت «هِرُل » از ولایت مُنت پلیه ، دارای راه آهن و 2587 تن سکنه .
ژینافرهنگ نامها(تلفظ: žinā) [ژین(کردی) = زندگی + ا (پسوند نسبت)] منسوب به زندگی ؛ (به مجاز) زندگی ، حیات.
ژینوفرهنگ نامها(تلفظ: žinu) ] ژین (کردی) = زندگی + او /-u/ (پسوند دارندگی)[ ، دارای زندگی؛ (به مجاز) زنده ، زندگی، دارای حیات.
ژینسنهلغتنامه دهخداژینسنه . [ س ُ ن ِ ] (اِخ ) آرماند. نام وکیلی از وکلای مجلس کنوانسیون از دسته ٔ ژیروندن . مولد بردو. وی در پاریس به دار آویخته شد (1758-1793 م .).
ژینیاکلغتنامه دهخداژینیاک . (اِخ ) نام کرسی بخش در ایالت «هِرُل » از ولایت مُنت پلیه ، دارای راه آهن و 2587 تن سکنه .