ژیغ ژیغفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. صدای به هم خوردن و ساییده شدن چیزی.۲. صدای گردش در بر روی پاشنه یا لولا.
ژیغژیغلغتنامه دهخداژیغژیغ. (ق مرکب ) مبدل ژیگ ژیگ است که بمعنی قطره قطره باشد. (غیاث ). || (اِ صوت ) اسم صوت بمعنی صدای باز شدن در : صد دریچه ٔ در سوی مرگ لدیغمی کند اندر گشادن ژی
لدیغلغتنامه دهخدالدیغ. [ ل َ ] (ع ص ) مارگزیده . ج ، لدغی . (منتهی الارب ). ملدوغ . سلیم (از قبیل نام زنگی کافور). || گزنده . مار گزنده . (دهار) : صد دریچه و در سوی مرگ لدیغمیکن