ژیراهواژهنامه آزادمسیر جابجایی و گذر ژی (Qi) در بدن. ژیراه (Meridian) در سوزن درمانی (طب سوزنی) شامل مسیرهایی مشخص است که روی آن نقاطی برای ورود سوزن تعریف شده است. در انرژی درما
ژیرژهلغتنامه دهخداژیرژه . [ ژِ ] (اِخ ) نام شهری در مصر علیا کنارنیل نزدیک شهر قدیم آبیدُس ، دارای 19900 تن سکنه .
ژیرارلغتنامه دهخداژیرار. (اِخ ) ژان باتیست . او را در اصطلاح کلیسا لوپر گره گوار گویند. نام عالم علم تعلیم و تربیت سویسی ،متولد در فریبورگ بسال 1765 و متوفی بسال 1850 م .
ژیرارلغتنامه دهخداژیرار. (اِخ ) لابه گابریل . نام دستوردانی از مردم فرانسه ، متولد در مونت فراند (پوی -دو-دوم ) (1677-1748 م .).
ژیراردنلغتنامه دهخداژیراردن . [ دَ ] (اِخ ) امیل دو. نام جریده نگار و سیاستمدار فرانسوی پسر الکساندر دوژیراردن ، متولد و متوفی در پاریس (1806-1881 م .).
ژیراردنلغتنامه دهخداژیراردن . [ دَ ] (اِخ ) دلفین گی مادام امیل دو. زن ژیراردن مذکور در فوق ، از نویسندگان فرانسه ، متولد در اِکْس لاشاپل و متوفی در پاریس (1804-1855 م .).
ژىواژهنامه آزادانرژی های جابجا شونده در بدن بر پایه ی تئوری طب سوزنی و انرژی درمانی. قدرت پویایى زندگى و حیات و آفرینش. در چین به آن Qi یا Chi و در ژاپن به آن Ki گفته میشود. ژ
ژیرژهلغتنامه دهخداژیرژه . [ ژِ ] (اِخ ) نام شهری در مصر علیا کنارنیل نزدیک شهر قدیم آبیدُس ، دارای 19900 تن سکنه .
ژیرارلغتنامه دهخداژیرار. (اِخ ) ژان باتیست . او را در اصطلاح کلیسا لوپر گره گوار گویند. نام عالم علم تعلیم و تربیت سویسی ،متولد در فریبورگ بسال 1765 و متوفی بسال 1850 م .
ژیرارلغتنامه دهخداژیرار. (اِخ ) لابه گابریل . نام دستوردانی از مردم فرانسه ، متولد در مونت فراند (پوی -دو-دوم ) (1677-1748 م .).
ژیراردنلغتنامه دهخداژیراردن . [ دَ ] (اِخ ) امیل دو. نام جریده نگار و سیاستمدار فرانسوی پسر الکساندر دوژیراردن ، متولد و متوفی در پاریس (1806-1881 م .).