ژوگهلغتنامه دهخداژوگه . [ گ ِ ] (اِخ ) نام صاحب کتاب شاهنشاهی مقدونی و بسط آداب و رسوم یونانی در مشرق . (ایران باستان ج 2 ص 2159).
ژنگهلغتنامه دهخداژنگه . [ ژَ گ َ / گ ِ ] (اِ) آفتی که به غله رسد و آن چنان باشد که خوشه ٔ غله از دانه خالی گردد و زرد شود. (برهان ). زنگ .
ژنگهلغتنامه دهخداژنگه . [ ژَ گ َ / گ ِ ] (اِ) آفتی که به غله رسد و آن چنان باشد که خوشه ٔ غله از دانه خالی گردد و زرد شود. (برهان ). زنگ .