ژنده پوشلغتنامه دهخداژنده پوش . [ ژَ / ژِ دَ / دِ ] (نف مرکب ) کهنه پوش . خرقه پوش . مُتَحشف : ز فرمان سر آزاده و ژنده پوش ز آواز بیغاره آسوده گوش . فردوسی .با عقل پای کوب که پیری ا
ژنده پوشفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. کسی که لباس کهنه و پاره بر تن داشته باشد؛ کهنهپوش.۲. [قدیمی] خرقهپوش.
رنگ پوشیدنلغتنامه دهخدارنگ پوشیدن . [ رَ دَ ] (مص مرکب ) ژنده پوشیدن . دلق پوشیدن . جامه ٔ رنگ رنگ پوشیدن . رجوع به رنگ ذیل معنی خرقه ٔ درویشان شود : عشاق را مزاج قناعت بود لطیف تاغای