ژلنلغتنامه دهخداژلن . [ ژِ ل ُ ] (اِخ ) نام مردم سارماتی از اقوام اروپای قدیم . رجوع به سارماتی شود.
ژلنلغتنامه دهخداژلن . [ ژِ ل ُ ] (اِخ ) نام جبار ژِلا و سیراکوز از 490 تا 478 ق .م . وی بر کارتاژیها در هیمر ظفر یافت .
جلنلغتنامه دهخداجلن . [ج َ ل َ ] (ع اِ) آواز دروازه که دو مصرع داشته باشد چون یکی را باز و فراز کنند آواز جلن دهد و بانگ دیگری را هرگاه فراز کنند بَلَق نامند. (منتهی الارب ).
گلنلغتنامه دهخداگلن . [ گ ِ ل ُ ] (اِخ ) ژلن . رجوع به فهرست ایران باستان و ژلن در همین لغت نامه شود.
الکساندر ژاژلونلغتنامه دهخداالکساندر ژاژلون .[ اَ ل ِ ژِ لُن ْ ] (اِخ ) دوک بزرگ لیتوانی از 1492 تا 1506 م . و پادشاه لهستان از 1501 تا 1506م . سامی بک در قاموس الاعلام ترکی (ج 1 ص 328) گو