ژان دفرانسلغتنامه دهخداژان دفرانس . [ دُ ] (اِخ ) دوشس داورلئان دختر لوئی یازدهم پادشاه فرانسه و مارگریت دساووآ (1464 - 1505 م .).
ژان داراسلغتنامه دهخداژان داراس . (اِخ ) نام نثرنویس فرانسوی در قرن چهاردهم میلادی و دبیر ژان دوک دوبری برادر شارل پنجم .
ژانلغتنامه دهخداژان . (اِخ ) مورخ فرانسوی در قرن دوازدهم میلادی . او را آثار بسیاری به زبان لاتین است .
ژآنلغتنامه دهخداژآن . [ ژِ ] (اِخ ) سلسله ٔ جبال واقعه در شمال بوهم منشعب از الب . نام این کوه به آلمانی ریزن گبیرگ و به زبان چک کرکنوشه است .
دلامبرلغتنامه دهخدادلامبر. [ دِ] (اِخ ) ژان باتیست ژوزف (1749 - 1822 م .). منجم و ریاضیدان فرانسوی . از سال 1807م . استاد کولژ دوفرانس بود. با «مشن » طول قوس نصف النهار بین بارسلو
دالامبرلغتنامه دهخدادالامبر. [ ب ِ ] (اِخ ) ژان لورون دالامبر. فیلسوف و ریاضی دان معروف فرانسوی و از نویسندگان زبردست آن کشور. (1717-1783 م .). وی بسبب «اصل دالامبر» که یکی از پایه
حسابلغتنامه دهخداحساب . [ ح ِ ] (ع مص ، اِ) شمار. (مهذب الاسماء). شماره . شمردن . (تاج المصادر بیهقی ). بشمردن . شمر. شماره کردن . (دهار) (ترجمان عادل ). با کسی شمار کردن . تتوی
باخلغتنامه دهخداباخ . (اِخ ) یوهان سباستین (1685 - 1750). باخ ، نام خانواده ای آلمانی است که در هنر موسیقی شهرت بسزائی داشتند و مشهورترین آنان یوهان سباستین میباشد که آثار موسی
ژان داراسلغتنامه دهخداژان داراس . (اِخ ) نام نثرنویس فرانسوی در قرن چهاردهم میلادی و دبیر ژان دوک دوبری برادر شارل پنجم .