ژاللغتنامه دهخداژال . (اِ) ژاله . رجوع به ژاله شود : بر ایشان ببارید چون ژال میغچه تیر از کمان و چه پولاد تیغ. فردوسی .در بعض فرهنگها این صورت و شاهد از بیت مذکور آمده است ولی
ژاللغتنامه دهخداژال . (اِخ ) اگوستن . دانشمند فرانسوی نویسنده ٔ لغت نامه ٔ انتقادی و قاموسی در اصطلاحات کشتی رانی متولد به لیون (1795-1873 م .).
ژالهلغتنامه دهخداژاله . [ ل ِ ] (اِخ ) ژان لوئی نیکلا. مجسمه ساز فرانسوی متولد در پاریس بسال 1802 و متوفی بسال 1866 م .
کژآگینلغتنامه دهخداکژآگین . [ ک َ ] (اِ مرکب ) کژآگند. همان جامه که برای حفظ تن به زیر زره پوشند و میان ابره و آستر آن کژآگنده دوخته اند. (آنندراج ). کژاغند. رجوع به کژاغند شود.
کژآگندشلغتنامه دهخداکژآگندش . [ ک َگ َ دِ ] (اِ مرکب ) کژاغندش است که برگستوان باشد. (برهان ) کژاغند است که جامه ٔ روز جنگ باشد. (آنندراج ). ظاهراً «ش » ضمیر را در بیتی از این قبیل
صقيعدیکشنری عربی به فارسیژاله , شبنم منجمد , شبنم , سرماريزه , گچک , برفک , سرمازدن , سرمازده کردن , ازشبنم يا برف ريزه پوشيده شدن
ژالهلغتنامه دهخداژاله . [ ل ِ ] (اِخ ) ژان لوئی نیکلا. مجسمه ساز فرانسوی متولد در پاریس بسال 1802 و متوفی بسال 1866 م .
ژالابرلغتنامه دهخداژالابر. [ ب ِ ] (اِخ ) شارل فرانسوا. نام نقاش فرانسوی متولد در نیم بسال 1819 و متوفی بسال 1901 م .