ژلغتنامه دهخداژ. (حرف ) ژی یا زاء معقوده و یا زاء فارسی . نشانه ٔ حرف چهاردهم از حروف تهجّی است و در حساب جُمَّل نماینده ٔ عدد نیست (مگر اینکه قائم مقام زاء باشد) و در حساب ت
ژوپینلغتنامه دهخداژوپین . (اِ) حربه ای است که در قدیم بدان جنگ می کردند. (آنندراج ). صورتی از زوبین است . نصلان . نیزه ٔ کوتاه قد، و آن حربه ای بود که بجانب دشمن می افکندند. قسمی
ژوپین زنلغتنامه دهخداژوپین زن . [ زَ ] (نف مرکب ) آنکه ژوپین افکند. نیزه زن . رجوع به زوبین زن شود : سپه بود بر میمنه چل هزارسواران ژوپین زن و نیزه دار. فردوسی .راوت (؟) ژوپین زن خا
ژوپین کشلغتنامه دهخداژوپین کش . [ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) حامل زوبین . نیزه دار. رجوع به زوبین کش شود : بیامد سپردار و ژوپین کشان بجستند از آن تازیانه نشان .فردوسی .
ژوپین ورلغتنامه دهخداژوپین ور. [ وَ ] (ص مرکب ) حامل نیزه . سنان دار. نیزه دار.بردارنده ٔ زوبین . رجوع به زوبین ور شود : چو دربان بدید آن سپاه گران سپردار بسیار و ژوپین وران . فردوس
گژن پینواژهنامه آزادانگشتی؛ قطعۀ استوانه ای و توخالی که به شکل عرضی، از وسط ارتفاع پیستون می گذرد و از سر دیگر آن بیرون می آید و هم زمان، از حفرۀ بالای شاتون هم می گذرد و به این تر
ژنکپینگلغتنامه دهخداژنکپینگ . [ ژُ ک ُ ] (اِخ ) نام شهری در سوئد بر کنار وِتِر، دارای 30000 تن سکنه . آنجا مرکز کارخانه های کبریت سازی است .