چیکلغتنامه دهخداچیک . (اِ) زنجره . (یادداشت مؤلف ). || آواز زنان در حالت اضطراب ووحشت و خوف . (از لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ). جیغ.
چیکلغتنامه دهخداچیک . (اِ) زنجره . (یادداشت مؤلف ). || آواز زنان در حالت اضطراب ووحشت و خوف . (از لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ). جیغ.
چیک چیکلغتنامه دهخداچیک چیک . (اِصوت ) نام آواز افتادن قطره های آب . حکایت صوت فروافتادن قطره ها. آواز فروافتادن قطره ها. حکایت صوت فروچکیدن قطره ها. (یادداشت مؤلف ). || آواز مرغا
چیک لکلغتنامه دهخداچیک لک . [ ل َ ] (اِ) نام ترکی میوه ای است شبیه به دل گنجشک که دانه های ریزی شبیه به دانه های میوه ٔ توت دارد. رنگ رسیده ٔ آن سرخ تیره و مزه اش ترش شیرین است و
نوغاب چیکلغتنامه دهخدانوغاب چیک . [ ب ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شاخنات بخش درمیان شهرستان بیرجند، در 74 هزارگزی شمال غربی درمیان و 11 هزارگزی جنوب شاخن ، در منطقه ٔ کوهستانی معتدل
چیگلکلغتنامه دهخداچیگلک . [ ل َ ] (اِ) چیک لک . چیالک . گیاهی است از تیره ٔ گل سرخها با میوه ٔ خوشمزه و دارای ویتامین C و مواد قندی . برگش را عوام به عنوان داروی ضد نقرس می شناسن