چینی بلاغلغتنامه دهخداچینی بلاغ . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان عباسی بخش بستان آباد شهرستان تبریز. در 28هزارگزی جنوب خاوری بستان آباد و 5هزارگزی راه شوسه ٔ تبریز واقع است ، 362
چینی بلاغلغتنامه دهخداچینی بلاغ . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سهندآباد بخش بستان آباد شهرستان تبریز. در 27هزارگزی جنوب باختری بستان آباد و 24هزارگزی شوسه ٔ بستان آباد به تبریز و
باغ چینلغتنامه دهخداباغ چین . (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد در 8 هزارگزی شمال باختری بجنورد بر سر راه مالرو عمومی بجنورد به مانه واقع است . ناحیه ای است
بلاغاتلغتنامه دهخدابلاغات . [ ب َ ] (ع اِ) ج ِ بَلاغ . (ذیل اقرب الموارد). رجوع به بلاغ شود. || سعایت وسخن آرائیها بدروغ . (منتهی الارب ). وشایات و سخن چینی ها، گویی آن جمع بلاغة
ابوالفضللغتنامه دهخداابوالفضل . [ اَ بُل ْ ف َ ] (اِخ ) بیهقی . الشیخ ابوالفضل محمدبن الحسین الکاتب البیهقی . ابوالحسن علی بن زید بیهقی در صص 178 - 175 گوید: او دبیر سلطان محمود بود
رهیلغتنامه دهخدارهی . [ رَ ] (ص نسبی ، اِ) رونده . (برهان ) . روان . (فرهنگ فارسی معین ). مسافر. (یادداشت مؤلف ). || غلام . (از فرهنگ فارسی معین ) (انجمن آرا) (برهان ) (آنندرا
چاپلغتنامه دهخداچاپ . (اِ) طبع. باسمه . عملی است که بواسطه ٔ آن میتوان از روی یک نوشته چند نسخه ٔ شبیه به آن تهیه کرد. (لغات نو فرهنگستان ). طبع و باسمه و تافت و انطباع و تافتگ
لغتلغتنامه دهخدالغت . [ ل ُ غ َ ] (ع اِ) (از یونانی لگس ) لغة. آوازها که مردمان برای نمودن اغراض از مخرجهای دهان و حلق برآرند. اصواتی که هر قوم بدان از اغراض خویش تعبیر کند. (ا