مکانیلغتنامه دهخدامکانی . [ م َ ] (ص نسبی ) منسوب به مکان و جای . (ناظم الاطباء) : دیدن آن پرده مکانی نبودرفتن آن راه زمانی نبود. نظامی .پس وصف حرکت مکانی کرد. (مصنفات باباافضل ج 2 ص <span class="hl
باستانشناسی مکانیspatial archaeologyواژههای مصوب فرهنگستانپژوهش دربارۀ روابط متقابل میان محوطههای باستانشناختی و نیز روابط آنها با محیط پیرامونشان یا پژوهش دربارۀ الگوهای پراکندگی آثار با استفاده از شیوههای تحلیلی رایج در حوزۀ جغرافیا
بافت مکانیspatial contextواژههای مصوب فرهنگستانموقعیت یک شیء و ارتباط مکانی آن با اشیای دیگر در مدارک باستانشناختی
فلوسلغتنامه دهخدافلوس . [ ف ُ ] (ع اِ) درختی است به ارتفاع 10 تا 15 متر از تیره ٔ سبزی آساها که به حالت وحشی در افریقا و هند و برزیل و جزایر آنتیل و مصر و جنوب ایران میروید. برگهایش بزرگ به طول 30</