چیزرلغتنامه دهخداچیزر. [ زَ ] (اِخ ) از قرای بلوک شمیران ، بین دره ٔ امامزاده قاسم و دارآباد است . (یادداشت مؤلف ). چیذر. رجوع به چیذر شود.
چیذرلغتنامه دهخداچیذر. [ ذَ ] (اِخ ) یکی از قرای شمیران است واقع در سمت غربی سلطنت آباد مابین رستم آباد و دزآشوب . آبش از سه رشته قنات است . میانه ٔ رستم آباد و چیذر نزدیک امام
خذعبةلغتنامه دهخداخذعبة. [ خ َ ع َ ب َ ] (ع مص ) بریدن هر چیزرا. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ).
شیزرلغتنامه دهخداشیزر. [ زَ ] (اِخ ) نام قریه ای از شمیران تهران . و آن را چیزر (چیذر) نیز گویند. (از یادداشت مؤلف ).
دردلغتنامه دهخدادرد. [ دُ ] (اِ) درده . دردی . هر کدورت که در چیزی رقیق ته نشین شود. (از غیاث ). آنچه ته نشنید از روغن و هر چیزرقیق و مایع و سایل . ناب از صفات اوست . و با لفظ
معاقبةلغتنامه دهخدامعاقبة. [ م ُ ق َ ب َ ] (ع مص ) عقاب . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). عقوبت کردن . (ترجمان القرآن ). شکنجه کردن کسی رابه سبب گناهی که کرده است . (از منت
بسیطلغتنامه دهخدابسیط. [ ب َ ] (ع ص ، اِ) گسترده . ج ، بُسُط و بسائط. (منتهی الارب ). گسترده . (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) : خندقی چون بحر محیط با قعری بعید و عرض بسیط در پیرام