چیربخت گشتنلغتنامه دهخداچیربخت گشتن . [ ب َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) پیروزبخت شدن . خوشبخت شدن . پیروز شدن . غالب و فاتح آمدن : سه روز این چنین بود پیکار سخت نگشت از دلیران یکی چیربخت .اسد
چیربختیلغتنامه دهخداچیربختی . [ ب َ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی چیربخت . غلبه . پیروزی : ببینیم تابر که سختی بودکه را زآسمان چیربختی بود.اسدی (گرشاسب نامه ).
چربترلغتنامه دهخداچربتر. [ چ َ ت َ ](ص تفضیلی ) روغندارتر. پرروغن تر. || زیادتر. (ناظم الاطباء). بیشتر. افزون تر : گرم وخشک و گرمیش چربتر از خشکی . (التفهیم ، در صفت آفتاب ). خشک
چرختلغتنامه دهخداچرخت . [ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «از مزارع طبس مسنا و از محال قاینات است که قدیم النسق میباشد و از آب قنات مشروب میشود». (از مرآت البلدان ج 4 ص 219).
چهاربختلغتنامه دهخداچهاربخت . [ چ َ / چ ِ ب ُ ] (اِ مرکب ) شاید نامی از دوره ٔ عناصرپرستی باشد. و مراد از چهار: آب و باد و خاک و آتش باشد و معرب آن صُهاربخت ؛ یعنی چهار نجات داد. (
چیربخت گشتنلغتنامه دهخداچیربخت گشتن . [ ب َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) پیروزبخت شدن . خوشبخت شدن . پیروز شدن . غالب و فاتح آمدن : سه روز این چنین بود پیکار سخت نگشت از دلیران یکی چیربخت .اسد
چیربختیلغتنامه دهخداچیربختی . [ ب َ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی چیربخت . غلبه . پیروزی : ببینیم تابر که سختی بودکه را زآسمان چیربختی بود.اسدی (گرشاسب نامه ).
چربترلغتنامه دهخداچربتر. [ چ َ ت َ ](ص تفضیلی ) روغندارتر. پرروغن تر. || زیادتر. (ناظم الاطباء). بیشتر. افزون تر : گرم وخشک و گرمیش چربتر از خشکی . (التفهیم ، در صفت آفتاب ). خشک
چرخ تابلغتنامه دهخداچرخ تاب . [چ َ ] (نف مرکب ) مرادف آسمان تاب . (آنندراج ). تابنده ٔبر چرخ . کنایه از ماه و اختران تابناک : بروز مردی او کیست شه سوار فلک غزاله نام زنی چرختاب و چ
چرختلغتنامه دهخداچرخت . [ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «از مزارع طبس مسنا و از محال قاینات است که قدیم النسق میباشد و از آب قنات مشروب میشود». (از مرآت البلدان ج 4 ص 219).