چکوچلغتنامه دهخداچکوچ . [ چ َ ] (اِ) خایسک و مطرقه . (از فرهنگ اسدی چ اقبال ص 287ذیل لغت خایسک ). چکش استادان مسگر و زرگر. (از برهان ) (آنندراج ). چکش باشد وچاکوچ نیز خوانند. (ج
چکوشلغتنامه دهخداچکوش . [ چ َ ] (اِ) چِکّوش . (در تداول روستائیان فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه ). تلفظی ازچکش و چکوچ که به معنی افزار دست زرگران و مسگران وآهنگران است . و رجو
مطرقهلغتنامه دهخدامطرقه . [ م ِ رَ ق َ ] (ع اِ) خایسک آهنگران . (منتهی الارب ) (آنندراج ). پتک و چکش آهنگران که به هندی هتورا و گهن گویند. (غیاث ). خایسک . (مهذب الاسماء) (لغت نا
چکشلغتنامه دهخداچکش . [ چ َ ک ُ / چ َک ْ ک ُ ] (اِ) افزاری باشد زرگران و مسگران و آهنگران را و به عربی مطرقه خوانند. (برهان ). ابزاری بود زرگران و آهنگران را و آن را بعربی مطرق