چکاگهلغتنامه دهخداچکاگه . [ چ َ گ َ / گ ِ ] (اِ) چوب گنده ای که پس در اندازند. (ناظم الاطباء). چکابه . چنبه .
تخت روانکاویanalytic couch, couchواژههای مصوب فرهنگستاندر روانکاوی، تخت مطب روانکاو که بیمار بر روی آن دراز میکشد و در این حالت تداعی آزاد در ذهن او تسهیل میشود و توجه او به دنیای درون و احساساتش افزایش مییابد
چپقی شمعspark plug cap, spark plug connector, plug lead connector, plug capواژههای مصوب فرهنگستانقطعهای که سیم شمع را به شمع اتصال میدهد
قاه قاهلغتنامه دهخداقاه قاه . (اِ صوت ) خندیدن به آواز بلند را گویند. (برهان ). قهقهه . (حاشیه ٔ برهان دکتر معین ) : زده خنده بر روی خواهندگان دهان زر از جودتو قاه قاه .کمال الدین اسماعیل .
چکابهلغتنامه دهخداچکابه . [ چ َ ب ِ ] (اِ) چنبه . (ناظم الاطباء). چوپ گنده ای که در پس در اندازند. و رجوع به چکاگه و چنبه شود.