چچیلغتنامه دهخداچچی . [ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «دو قریه است از محال قبه . در سال 1225 هَ . ق . شیخعلی خان دربندی درین محل از قشون روس شکست خورد». (از مرآت البلدان ج
جوشیرهلغتنامه دهخداجوشیره . [ ج َ / جُو رَ / رِ ] (اِ) بمعنی جوشیر است ، نوعی از آش . (برهان ). طعامی است که بهندش چچیرک نامند. (برهان ) (شرفنامه ٔ منیری ). || استاد جولاه باشد. ر
موسیقارلغتنامه دهخداموسیقار. (معرب ، اِ) یک نوع سازی که از نی های بزرگ و کوچک ترتیب داده اند. (ناظم الاطباء). نام سازی است که در آن نی هائی بزرگ و کوچک به اندام مثلث با هم وصل کنند
خوانچه چیدنلغتنامه دهخداخوانچه چیدن . [ خوا / خا چ َ / چ ِ چی دَ ] (مص مرکب ) سفره انداختن . سفره آراستن . (یادداشت مؤلف ).