چپ کردنلغتنامه دهخداچپ کردن . [ چ َ ک َ دَ ] (مص مرکب )بجانب چپ رفتن . از سوی چپ حرکت کردن . || چپ کردن راه ؛ کنایه از بی اعتنایی کردن : راه چپ کرد حریفانه بهار از چمنم غنچه ماندم
چپ چپ کِردنگویش بختیاریگرداندن چند رأس گاو روى خوشههاىجا مانده از خرمنکوب براى جدا کردندانه از پوشینه.
راه چپ کردنلغتنامه دهخداراه چپ کردن . [ چ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) راه متعارف را گذاشتن و براه دیگر رفتن . (بهار عجم ). راه کج کردن . از راه غیرمتعارف رفتن بمنظور فریب دادن دشمن : راه چپ
چپ گرد کردنلغتنامه دهخداچپ گرد کردن . [ چ َ گ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) (اصطلاح نظامی ) اصطلاحی در حرکات و عملیات سربازان ارتش . نوعی چرخیدن که افسر یا گروهبان ارتش بسربازان خود فرمان اجرا
لقمه چپگویش تهرانیلقمه چپ کردن، درشت، لقمهای که با کف دست برمیچینند (چپ= کف دست) چپکی زدن= با کف دست ضربه زدن
راه چپ کردنلغتنامه دهخداراه چپ کردن . [ چ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) راه متعارف را گذاشتن و براه دیگر رفتن . (بهار عجم ). راه کج کردن . از راه غیرمتعارف رفتن بمنظور فریب دادن دشمن : راه چپ
چپ زدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. چپ کردن، تغییر مسیر دادن، انحرافی رفتن، منحرف شدن(از راه) ۲. تندروی کردن، افراطی بودن
چپفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. [مقابلِ راست] آنچه در طرف چپ باشد؛ طرف دست چپ.۲. ناراست.۳. واژگون؛ چپه.۴. لوچ؛ احول.۵. کسی که بیشتر با دست چپ کار میکند. چپ افتادن: (مصدر لازم) [عامیانه، م
چپلغتنامه دهخداچپ . [ چ َ ] (ص ، اِ) معروف است که نقیض راست باشد. (برهان ). نقیض راست . (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). مقابل راست . برابر راست . یسار که مقابل یمین (راست ) باشد.