چک و چانهفرهنگ گنجواژه فک و دهان، چک و چانه زدن، وِراجی کردن. بی چک و چانه بدون مذاکره.آب از چک و چانه آب سرازیر شدن =خیلی مشتاق بودن. چک و چونه(عامیانه)
چوکلغتنامه دهخداچوک . (اِ) آلت تناسل . (جهانگیری ) (برهان ) (آنندراج ) (فرهنگ سروری ) (انجمن آرا) (فرهنگ خطی ) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء). نره . مردی . آلت تناسل . (یادداشت م
چکلغتنامه دهخداچک . [ چ َ ] (اِ) قباله باشد. به تازی صک گویند. (فرهنگ اسدی چ اقبال ص 276). قباله و برات باشد.(فرهنگ اسدی حاشیه ٔ ص 276). برات وظیفه و مواجب و بیعانه و حجت و من