چنگ و چلبلغتنامه دهخداچنگ و چلب . [ چ َ گ ُ چ َ ل َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) ظاهراً بمعنی شور و غوغا و هیاهو و امثال آن است : می زدگان را گلاب باشد قطره ٔ شراب باشد بوی بخور بوی بخا
چلبلغتنامه دهخداچلب . [ چ َ ل َ ] (اِ) سنج را گویند و آن دو پارچه برنج تنک و پهن باشد که در بازیگاهها و نقاره خانه ها برهم زنند و بنوازند. (برهان ) (از جهانگیری ). دو طبقه ٔ په
چلاهلغتنامه دهخداچلاه . [ چ ُ ] (اِ) سنج . (ناظم الاطباء). چلب و چلپ . و رجوع به چلب و چلپ و سنج شود. || جولاه و نساج . || رقص لشکری و سپاهی . (ناظم الاطباء).
چلپلغتنامه دهخداچلپ . [ چ َ ل َ ] (اِ) دو طبقه ٔ پهن که از برنج سازند و برهم زنند در جنگ و عروسیها متداول است و آن را سنج نیز گویند و صنج معرب آن است .(آنندراج ). سنج که دو پار
دجاللغتنامه دهخدادجال . [ دَج ْ جا / دَ جا ] (اِخ ) مردی کذاب که در آخرالزمان ظهور کند و مردم را بفریبد کنیت او ابویوسف است . رأس الکفر. (منتهی الارب ). مطموس العین . (منتهی ال
شغبلغتنامه دهخداشغب . [ ش َ غ َ ] (ع اِمص ، اِ) غوغا و شور و آواز بلند و هنگامه و نعره و فریاد. (ناظم الاطباء). غوغا. تقریباً عین معنی شور را دارد. (یادداشت مؤلف ) : چو بگذشت