چُونوَرگگویش بختیاریخرمنکوب، ابزارى است که آن را توسطیوغ به یک جفت گاو مىبندند و روىگندمهایى که از ساقه جدا نشدهمىگردانند تا ساقهها خرد و دانهها ازپوشینه جدا شود. این وسیله داراى د
چغور سعدلغتنامه دهخداچغور سعد. [ چ س َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «قریه ای است از قراء و مراتع شیروان که آن را «چخور سعد» هم گویند و در سال 906 هَ . ق . الوندمیرزای ترکمان د
چوخورسعدلغتنامه دهخداچوخورسعد. [ س َ ] (اِخ ) از نواحی قفقاز است . اما بیکلر بیکیان عظیم الشأن ایران سیزده است : اول قندهار. دوم شیروان . سوم هرات . چهارم آذربایجان . پنجم چوخورسعد
چوخورکندلغتنامه دهخداچوخورکند. [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چالدران بخش سیه چشمه شهرستان ماکو. 120 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه .محصولش غلات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
چوخورگیرلغتنامه دهخداچوخورگیر. [ ] (اِخ ) نام محلی در سواحل شرقی بحر خزر در جنوب بورگ الی واقع است .