لغتنامه دهخدا
چوری . (اِ) بازوبند و دست بند. (ناظم الاطباء). || چوری فروش . آنکه چوری فروشد. دست بندفروش . کسی که دست بند و زینت های زنانه دیگر فروشد. || جوجه ٔ کوچک مرغ . (فرهنگ نظام ). بچه ٔ ماکیان که تازه از تخم برآمده و پرهای اولی آن نریخته باشد. (ناظم الاطباء). || در ترکی دختر. (آنندر