چوتلغتنامه دهخداچوت . [ چ َ ] ( هندی ، اِ) چاریک . و چاریک مالیات که سابقاً مارهاتا میگرفت . (ناظم الاطباء).
چوت آبادلغتنامه دهخداچوت آباد. (اِخ ) دهی است از بخش قصرقند شهرستان چاه بهار. دارای 200 تن سکنه . آب آن از قنات و محصولش غلات ، برنج ، خرما و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران
چوت مارانیلغتنامه دهخداچوت مارانی . (اِ مرکب ) دشنام مردم هند است و این گویا ترجمه ٔ زن بمزد باشد. لیکن غلط بسته شده زیرا که مرانی بوزن ترانی است و این را محمول بر عدم اعتنا به شأن ز
چوت آبادلغتنامه دهخداچوت آباد. (اِخ ) دهی است از بخش قصرقند شهرستان چاه بهار. دارای 200 تن سکنه . آب آن از قنات و محصولش غلات ، برنج ، خرما و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران
چوت مارانیلغتنامه دهخداچوت مارانی . (اِ مرکب ) دشنام مردم هند است و این گویا ترجمه ٔ زن بمزد باشد. لیکن غلط بسته شده زیرا که مرانی بوزن ترانی است و این را محمول بر عدم اعتنا به شأن ز
چوتخلغتنامه دهخداچوتخ . [ چ ُ ت َ خ َ ] (اِخ ) نام یکی از شهرهای میانی هند قدیم . (تحقیق ماللهند ص 152).
چوتاشلغتنامه دهخداچوتاش . (اِخ ) دهی است از دهستان چهاربلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان . دارای 388 تن سکنه . آب آن از رودخانه . محصولش غلات و حبوبات و لبنیات و انواع میوه ها اس
چوترهلغتنامه دهخداچوتره . [ چ َ ت َ رَ / رِ ] (اِ) مربعی که بقدر نیم گز یا بیشتر اززمین ارتفاع دارد ودر باغ ها و در خانه ها میسازند. (از برهان ). چبوتره غلط است و بعضی گویند که چ