چهل مرغیانلغتنامه دهخداچهل مرغیان . [ چ ِ هَِ م ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان عشق آباد بخش فدیشه ٔ شهرستان نیشابور. در 12هزارگزی جنوب فدیشه و 124 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود. مح
عصبةلغتنامه دهخداعصبة. [ ع ُ ب َ ] (ع اِ) از ده تا چند عدد از مرد و اسب ومرغ . (منتهی الارب ). گروه . (نصاب ). گروه از ده تا چهل . (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی ). بمعنی عصابة اس
ختنلغتنامه دهخداختن . [ خ ُ ت َ] (اِخ ) بنابر قول یاقوت ختن که گاهی با تشدید تاء نیز می آید نام ولایتی است بزیر کاشغر و در پشت یوزَکَند. که از بلاد ترکستان بشمار می آید این ولا
خالدلغتنامه دهخداخالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن یزیدبن معاویة. وی پسر یزیدبن معاویة است . توضیح آنکه یزید را سیزده پسر بود: معاویة، خالد، هاشم ، ابوسفیان ، عبداﷲ اکبر. عبداﷲ اصغر. ابو
کاشمرلغتنامه دهخداکاشمر. [ م َ ] (اِخ )کشمیر و اکنون نیز ترشیز را کاشمر نامند. (برهان قاطع چ معین ). نام قریه ای است از قرای ولایت ترشیز و آن را کشمر و کشمیر نیز گفته اند گویند ز